دلم برای "شب بخیر" گفتن هایت تنگ میشود
عجب شب هایی بود
شاید تا 4 صبح
گاهی گوشی توی دستم بود و خوابم میبرد
هنوز هم وقتی از خیابان هایی که با تو عبور کردم رد میشوم
بی اختیار بغض گلویم را میگیرد
آنجا که از هم جدا شدیم، بغضم میشکند
چقدر دلم میخواست میگفتی: بمان
پسرک تنها...برچسب : نویسنده : dtanhayetanha13878 بازدید : 100